♥♥ما پیشگامان اندیشمند شهرمان هستیم برآنیم به یاری خدا پیشگامان دانشمند ایران زمین باشیم♥♥
رمز پیروزی
دوران جوانى دوران اميد و آرزوست. دوران نشاط و طراوت است. در اين حلقه از حيات، دورنماى آينده زندگى براى هر جوانى مانند رؤياهاى شيرين در برابر ديدگان پرفروغش مجسم مىگردد. فكرها مىكند، نقشه ها مىريزد و آرزوهاى بلند در مغز خود ترسيم مىكند.
ولى چه بسا دوران جوانى فردى سپرى مىگردد و پيرى او فرا مىرسد اما او هنوز به كوچكترين آرزوى خود نرسيده است. گاهى برخلاف انتظار، بعضى ها به بيش از آنچه آرزو مىكنند نائل مىگردند و تمام رؤياهاى شيرين آنها صورت خارجى پيدا مىكند.
به طور مسلم شكست آن يكى و پيروزى آن ديگرى بى علت نيست و علت هر دو را بايد در درون زندگى آنها جستجو كرد.
مطمئن باشيد آن فرد موفق و پيروز از طريقى وارد صحنه زندگى شده كه آن طريق، پيروزى او را تضمين كرده ولى آن ديگرى كه شكست خورده غالبا بر اثر اشتباهات و راههاى غلطى بوده كه با پاى خود پيموده است.
هدف ما در اين كتاب بيان گوشه اى از علل پيروزى مردان موفق جهان و راز خوشبختى آنهاست تا نسل جوان از برنامه سودمند و تجربيات آنها حداكثر استفاده را بنمايند. در جاده اى قدم بگذارند كه قبلا همواره است و از راههاى پر پيچ و خم و سنگلاخها و بيراهه هاى زندگى بپرهيزند.
راز موفقيت مردان بزرگ و سر كاميابى آنها يكى دوتا نيست. البته قسمتى از كاميابى آنها مرهون استعدادهاى باطنى و نبوغ فكرى است كه به طور و راثت يا به علل ديگر به آنان رسيده است و ناگفته پيداست كه اين گونه عوامل قابل تحصيل نيست؛ بلكه موهبتهائى است كه خداوند براى نظام آفرينش در اختيار آنها گذارده است.
صفحات آينده اين كتاب اثبات خواهد كرد با اينكه اين گونه عوامل در پيشروى جوانان مؤثر است، اما اثر آنها زياد نيست و عوامل مؤثر ترقى، امور ديگرى است كه هر فرد علاقمند به آينده خود به آسانى مىتواند آنها را بكار بندد و از آنها استفاده كند. و اگر هم بحد نوابغ جهان نرسد، مىتواند يك فرد ممتاز و مبدء آثارى براى اجتماع خود باشد. اين موفقيت خود در خور تحسين است و بيشتر جوانان بر اثر گم كردن راه ترقى از اين موفقيت محروم مىشوند.
ترقيات انسان اكثرا در گروتربيتها، فعاليتها، كوششها و اجراء برنامه هاى مخصوصى است كه در نخستين بخش اين كتاب از نظر خوانندگان مىگذرد و تاءثير. راثت در ترقى و انحطاط، نسبت به اين عوامل بسيار كم است.
اكنون ما عوامل و رموز كاميابى مردان بزرگ جهان را به طور اجمال با ذكر شواهد و نمونه هاى زنده از نظر خوانندگان گرامى مىگذارنيم
آموزش ضرب باید به کمک تصاویر و به صورت مجسم باشد تا دانش آموز آن را به صورت استدلالی یاد بگیرد. مثلاً وقتی به دانش آموز می گوییم ضرب 4 × 2را جواب بده از او می خواهیم تصویر مربوط به این ضرب را بکشد و باید تصویر 2 دسته ی 4 تایی بکشد و همچنین می توانیم به او بگوییم با چوب کبریت 2 دسته 4 تایی درست کن و جواب را به دست بیاور.
اما برای ضرب 9 متوانیم اینگونه عمل کنیم مثلاً برای ضرب ۹ × ۵ به این ترتیب عمل کنید .
ابتدا کف هر دو دست فرزندتان را به دستانتان بچسبانید و از او بخواهید که از سمت چپ یکی یکی انگشتانش را به ترتیب شمارش کند . خب مسلما اولین انگشت شمارشی فرزندتان انگشت کوچک دست چپ می باشد و آخرین انگشت یعنی دهمین آن ، انگشت کوچک دست راست . حالا با توجه به ضرب که باید نه را در پنج ضرب کنید ، از سمت چپ پنج انگشت دست را به ترتیب شمارش کنید . وقتی به انگشت پنجم رسیدید آن انگشت را بخوابانید . مانند تصویر زیر :
حالا با در نظر گرفتن جدول ارزش مکانی اعداد که یکان در سمت راست و دهگان در سمت چپ آن قرار می گیرد ، انگشتان سمت چپ انگشت خوابیده ، دهگان و انگشتان سمت راست انگشت پنجم نقش یکان را دارد . بنابراین در سمت چپ چهار انگشت یعنی چهل و در سمت راست پنج انگشت داریم . از این رو که ۴۵ = ۵ + ۴۰ پس حاصل ضرب عدد ۹ × ۵ می شود ۴۵ ، یعنی ۴۵ = ۹ × ۵ .
به یک مثال دیگر توجه کنید .
برای ضرب ۹ × ۷ کف دست را رو به جلو نگهدارید . از سمت چپ انگشتان را به ترتیب شمارش کنید تا به انگشت هفتم برسید . سپس آن را بخوابانید . در تصویر مشاهده کنید .
در سمت چپ انگشت هفتم ، شش انگشت باز یعنی شصت و در سمت راست آن سه انگشت باز وجود دارد . پس ۶۳ = ۳ + ۶۰ . بنابراین ۶۳ = ۹ × ۷ .
پس از انجام مکرر این بازی در مدت زمان بسیار کوتاهی فرزندتان می تواند به صورت باور نکردنی به سوالات شما در این زمینه بازخورد ذهنی مناسب ارائه دهد . در مقطع ابتدایی آموزش ضرب اعداد در پایه سوم به صورت حرفه ای آغاز می شود و در پایان کتاب سال دوم ابتدایی به صورت خیلی اندک برای این مهم زمینه سازی صورت گرفته است .
هیچ كمالی برای انسان بهتر از شناخت جایگاه خود در نظام هستی، نیست، و جایگاه انسان همان بندگی و عبودیت است نه ادعای كبریایی، چنانكه رتبه خداوند سبحان همان ربوبیت اوست، از این رو برای انسان همین فخر بس كه مولای او، وی را به عنوان عبد صالح بستاید، چنانكه درباره حضرت سلیمان فرمود: "و وهبنا لداود سلیمان نعم العبد انه اوّاب."(1) دلیل بنده صالح بودن سلیمان نیز این است كه او، "اوّاب" است و مكرر به مولای خود رجوع میكند.
بنابر این، هم پدر(حضرت داود) اوّاب است: "و اذكر عبدنا داود ذا الأید إنّه أوّاب"(2)، و هم فرزند(سلیمان) و سلسله جلیله آنها سلسله اوّابین است. یعنی آنان كاری را بدون رجوع الی الله انجام نمیدهند. اگر برای آن كار دستور یافتند انجام میدهند و توفیق انجام را هم از جانب خدای سبحان میدانند، از این رو آنان میتوانند بگویند: "إن صلاتی و نسكی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین"(3)، بدین جهت از فضایل خود چنین سخن میگویند: " الحمدلله الّذی فضلنا علی كثیر من عباده المؤمنین"(4) آنان همه نعمتها را از خدا میدانند و زبانشان هم به انعام الهی گویاست.
این دو مطلب را قرآن كریم آورده است كه اولاً: هر نعمتی كه به شما رسیده است، از جانب خداست: "و ما بكم من نعمةٍ فمن الله"(5) و ثانیاً آثار تنعّم در افعال و اقوال شما ظاهر باشد: "و اما بنعمة ربك فحدِّث"(6)؛ نه تنها معتقد باش كه نعمت از جانب خداست، بلكه به زبان هم بیاور و تنها از متنعم سخن نگو بلكه از منعم بودن خدا هم حدیث كن. نگو: عالمم، متمكنّم، بلكه بگو: خدا را شكر كه عالمم كرد، تمكینم داد و ... .
كسی كه فقط نعمت را میبیند دید مادّی دارد. اما كسی كه منعم را میبیند، بینشی الهی دارد.
اگر چه شيطان با دادن صدقه مخالفت مى كند و از كسانى كه مى خواهند از مال خود به نيازمندان ببخشند جلوگيرى مى نمايد، اما وقتى كه از ويژگى هاى صدقه دادن از او مى پرسند، حقيقت و منافع صدقه را بيان مى كند. در يك ديدار، حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم چند سؤ ال از او كردند، او همه را جواب داد. يكى از سؤ ال ها اين بود كه حضرت فرمود: اى ملعون ! صدقه دادن امت من نزد تو چگونه است و منافع صدقه چيست ؟ شيطان در جواب حضرت عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ! در صدقه دادن امت تو شش خصلت و منفعت است . اول اين كه ، با صدقه و بخشش كردن ، نه تنها مال انسان كم نمى شود، بلكه هر روز بر دارايى صدقه دهنده افزوده مى شود.(349) دوم اين كه ، به واسطه صدقه دادن ، عمر طرف زياد و مرگ هاى ناگهانى و حوادث ناگوار از او برطرف مى گردد.(350) - حديثى در اين باره وارد شده كه صدقه دادن هفتاد نوع بلا را برطرف مى كند.(351) سوم ، با صدقه دادن توانگرى پيدا مى شود و فقر و نادارى از بين مى رود.(352) چهارم ، صدقه به صاحبان و صدقه دهندگان خود تندرستى مى دهد، از دردها و رنج هاى گوناگون نجات مى يابند. پنجم ، كفه اعمال صدقه دهندگان در روز قيامت سنگين مى شود و به خوبى و بدون ترس از پل صراط مى گذرند. ششم ، صدقه در روز قيامت ديوارى مى شود بين آتش جهنم و بخشش كنندگان ، به طورى كه آتش جهنم نمى تواند به آنان اذيت رساند.(353) نيز آن حضرت در اين باره فرمودند: صدقه دادن پشت و كمر شيطان را مى شكند.(354) درباره گفته هاى شيطان روايات زيادى در كتاب هاى حديث موجود است مى توان از آنها استفاده كرد. هم چنين آن حضرت فرمود: درباره وصى و جانشين من اميرالمؤمنين عليه السلام چه مى گويى ؟ آيا تا حال بر او دست يافته اى ؟ عرض كرد: من هرگز بر آن حضرت دست نيافته ام و نخواهم يافت . فقط راضيم كه او مرا به حال خود واگذارد و اذيتم نكند؛ تاب ديدار آن حضرت را ندارم ، چون او را ببينم مانند پنبه اى كه در آتش افتد و بسوزد، مى سوزم .