غول

دو تا بچه یک غول را همراه خودشان آورده بودند و های های
می خندیدند،گفتم "این کیه". گفتند"عراقی". گفتم: چطوری اسیرش کردید؟
گفتند: از شب عملیات پنهان شده بود.
تشنگی بهش فشار می یاره و با لباس بسیجی های خودمون میاد تو ایستگاه صلواتی و شربت می خوره ولی بعد پول شربت رو حساب میکنه و اینطوری لو میره.لبخند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 22 آبان 1393برچسب:, | 20:22 | نویسنده : مجید مرادی |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.